کد مطلب:12425 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:178

پیامبر در تبوک
رسول خدا (ص) با سی هزار سپاهی وارد تبوك شد، و بیست روز در آنجا ماند، در حالی كه امپراتور روم «هرقل» در حمص بود. حاكم «ایله» نزد حضرت آمد و خواهان صلح شد و جزیه پرداخت، و نیز مردم «جرباء» و «اذرح». و پیامبر برای آنان امان نامه نوشت.

مأموریت خالد بن ولید

پیامبر، خالد بن ولید را با چهارصد و بیست سوار در همان ماه رجب بر «اكیدر» كه نصرانی و پادشاه «دومة الجندل» بود فرستاد. او رفت تا نزدیك قصر وی رسید. سپاه



[ صفحه 369]



اسلام بر وی حمله بردند، و برادرش را كشته خود او را اسیر كردند. خالد «اكیدر» را امان داد؛ با این شرط كه: قلعه «دومه» را برای او بگشاید. و او چنان كرد، و بر دو هزار شتر و چهارصد زره و چهارصد نیزه و هشتصد برده با خالد صلح كرد كه او و برادر دیگرش «مصاد» را زنده نزد رسول خدا ببرد. خالد این دو را نزد پیامبر آورد. پیامبر آن دو را امان داد. آنان جزیه را دادند، و آزاد شدند، و به محل خود بازگشتند.

خالد «دومة الجندل» را گشود، و خمس غنائم آن را جدا كرد، و بقیه را بر سواران تقسیم نمود: و به هر سوار مسلحی پنج شتر رسید.

پیامبر از تبوك بسوی مدینه بازگشت. در بین راه منافقانی كه همراه بودند بر آن شدند كه در گردنه ای شبانه رسول را از بالای شتری دراندازند تا میان دره افتد و كشته شود. خدای تعالی پیامبر را از این توطئه باخبر ساخت. لذا پیامبر به یاران فرمود تا از وسط دره عبور كنند و خود از بالای دره حركت نمود. عمار یاسر را فرمود كه مهار شتر را در دست گیرد، و حذیفه را فرمود تا شتر را از دنبال براند. چون بالای گردنه رسید و منافقان خواستند كار خود را عملی سازند پیامبر آنان را دید و به خشم آمد. حذیفه را فرمود تا آنان را دور كند. چون «حذیفه» بر آنان حمله برد از ترس آنكه رسوا نشوند با شتاب خود را به میان سپاه انداختند. بامداد یكی از یاران پیامبر در كشتن آنان از حضرت اجازه گرفت ولی حضرت نپذیرفت، و آنان را به حال خود واگذاشت.